جمعه 13 شهریور 94
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ
جمعه 13 شهریور 94چهارشنبه شب عاطفه دوست دوران کارشناسیم به اتفاق همسر و دو تا بچه اش اومدن خونه ی ما. ما با هم رفتیم آبشار و شب هم قرار بود شام رو آبشار بخوریم که خیلی سرد بود و برگشتیم ی جای خیلی دنج وخوش هم گذشت. جمعه هم یک بیرون روی داشتیم با اعضای همکار.علی با نامزدش آمده بود و (مثل همه ی پسران ایرانی فامیل و آشنا که وقت مجردی حتا سلام هم به زور جواب میدن و پیش خودشون توهماتی دارند و بعد وقتی نامزد می کنند روشون باز میشه) خیلی خوشحال و خودمونی با همه وارد گپ می شد. موقع رفتن هم کمی مخ منو کار گرفت و انگار نه انگار کسی که الان اینقد با من صمیمی شده، در دیدارهای حضوری کاری تا هفته پیش به زور جواب سلام می داد؛ پسره ی احمق بی فرهنگ!!!شمه ی رقیب فهمی خانمها خیلی قویه، چون نامزدش بعد از کمی گپ به من گفت آیا علی رو خیلی می بینم سرکار یا نه؟ و من هم حواسم نبود از منظورش و گفتم نه اصلا. اون یک بخش دیگه س و من هم یک بخش دیگه. و بعد فکر کردم احتمالا نامزدش حس کرده من قبلا بیش از یک فضای همکاری با نامزدش گپ گفت داشتم و یاد حرفها، صمیمیت ها و دوستی های علی افتادم و حسابی از دستش عصبانی شدم ولی زود هم فراموش کردم و گذاشتم به حساب همون خامی و شخصیت کاله ش که هیچوقت پسندم نبود.با سمیه و نامزدش هم رفتیم روستاگردی و چون محله ی اجدادی باباش اینا بود همه رو می شناخت و حتا خونه ی یک فامیلی نشستیم میوه چای صرف کردیم.سمیه هم شخصیت خاصی داره که نمیشه باهاش کنار اومد ولی برخی محبت هاش باعث میشه رفیقش بمونی. مثلا ی نمونه ش اینه که بعد 2 سال نامزدی و عروسی دوهفته پیش شان تازه دیروز به نامزدش جریان روستاشون رو گفت. حتا دو تا باغی که رفتیم گفت مال مامان بزرگشه اما الان دست کسی هست و صلاح نیس از میوه هاش بخوریم شاید راضی نباشه. من اگه جای شوهرش بودم برنمی تابیدم که همسرم بعد اینهمه باهم بودن تازه منو ببره روستای پدریش و با اعتماد به نفس!!! ببره سر باغ عمه و خاله شو بعد بگه دادن اجاره(که همسرش میوه نچینه یا گله نکنه که چرا بهش ندادن). اون یکی همکار، دماغ مبارکش رو عمل کرده بود.البته گفت انحراف داشته و سینوزیت بوده ولی زیبایی هم عمل کرده ولی احتمالا اون یکی همکارم که عمل کرده اینقد براش رجز خودنه تا اینم اغوا شده.و گفت عمل بینی به نظر من اندازه ی یک سزارین درد داره، ولی اون همکار قبلا عمل کرده م گفت اندازه ی یک زایمان طبیعی درد داره و تخمین دردشان هم به اندازه ی زایمانی بود که هر کدام داشتند.
- ۹۴/۰۶/۱۳