روزنگاشـــته های من

خاطــــرات روزانه -حرفهــــای ناگفته و افــکار درهم پیـــــچیده من

روزنگاشـــته های من

خاطــــرات روزانه -حرفهــــای ناگفته و افــکار درهم پیـــــچیده من

این وبلاگ در واقع دفترچه خاطرات خصوصی من و سند احساسات درونی نهان شده من است و تا زمانی که هویت اصلی ام فاش نشود در ان آزادانه و بی مهابا قلم میزنم.
من متولد دهه شصتم ...مجرد
دختری خوب -بذله گو- بانمک-دم دمی مزاج و شاید هم کمی مهربان
غرق در افکار فلسفی و اندیشه های آرمانی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بلوغ جنسی» ثبت شده است


امروز به یک مقوله ای می خواهم بپردازم که من اسمش رو می ذارم "بلوغ جنسی"  

دبیرستان که بودیم معلم جغرافیامان آقای جوان خوش تیپ خوش پوشی بود با موهایی لخت و چشم های روشن. خیلی دخترهای کلاس برایش ضعف می رفتند، وقتی اول صبح سرویس معلمها می آمد می رفتند جلوی در تا رویتش کنند؛ براشون مهم بود ریشاش رو امروز زده، فلان پیرهن رو تازه خریده و....اما برای من اصلا مهم نبود. تو این وادی ها نبودم. وقتی با دوست دبیرستانم می رفتیم بیرون اون متلک ها رو ترجمه میکرد، من اونقد تو دنیای خودم بودم اصلا نمی شنیدم.تو دانشگاه هم کلاسی هام استاد جوون خوش تیپمون رو زیر ذره بین داشتند: فلانی امروز فلان شلوارو  پوشید،فلانی امروز خندید، فلانی ...ارشدمم هم اتاقی هام دغدغه شون با پسربودن بود؛وفتی که من اصلا برایم جذاب نبود هیچ پسری و نمی فهمیدم چرا فلانی که با من دوست شده است اصرار دارد دست مرا بگیرد. 

امروز که در دهه سوم زندگی ام هستم تازه فهمیده ام.ی چیزی هس که من اسمشو میذارم بلوغ جنسی. الان تازه می فهمم چرا یک پسر جذاب است؟چرا پسرها دوست دارند دست دختر را بگیرند؟من آن موقع به بلوغ جنسی نرسیده بودم.الان که فکر می کنم می بینم واقعا دبیر جغرافیا مرد جذابی می نمود که می توانست هر دختری را در رویا ببرد. الان می فهمم که اون استاد جوان خیلی سکسی بود. الان می فهمم فشردن دستت در دستهای گرم یک پسر یعنی چه. الان معنای خیلی حرفها و رفتارها را می فهمم . این مهم است که هر کس چه وقتی به بلوغ جنسی میرسد، زمانی که جنس مخالف برایش جذاب است، وقتی که نیاز به بودن یک همدم و یک مرد حس می شود. از طرفی خوب بود که این نیاز حس می شد شاید اونوقت من به یکی بله می دادم و الان صاحب بچه بودم ولی شاید هم باعث می شد من با یک پسری وارد رابطه ناتمیز بشوم و مثل برخی دخترهای الانی به خانه شان هم بروم. خانه رفتن اصطلاح غریبی نیست و مال بدکاره ها هم نیست؛ همین الان، همین آسمان خدا می داند چند تا دختر به خانه چند تا پسر رفته اند . همین رابطه های دوستی معمولی.در همین مملکت به ظاهر اسلامی. دخترهایی که مشکل ایجاد می کنند کسانی هستند که بلوغ جنسی شان جوش می آید ولی جوابی ندارند برای همین سر از جاهای ناخوب درمیآوردند.

بهترین دعا عاقیت بخیری است؛ خدایا عاقبت بخیرمان کن!!! آمین

  • دختر رهگــــــذر