سر چشمه-عید قربان 94
صبح با مریم دوستم رفتیم تا باغ. سر چشمه. و بعد پیاده روی در منطقه- واقعا کم نظیر و چشم نواز بود. شب هم خواستم فیلم ببینم. چند تا فیلم های خارجی هست هر کدامو چند بار دیدم. ولی نذاشتن که- هی استوپ زدم، ج تل دادم، ج اس. تلگرام و ....کاش امروز جیگر اکی میشد. واقعا هم هوا خوب بود، هم خیلی خلوت بود، هم حسش بود.
این تعطیلی هم زود گذشت. قبلا وقتی تعطیلی بود برام خییییییییییلی دیر می گذست. الان مث برق و باد. عجب عمر می گذرد. خیلی احمقانه است. ولی گاهی وقتها دلم برای امیر تنگ می شود؛ امیر هفتادی
چقدر کار دنیا پس و پیشه. هیچ چیز سر جاش نیست؛ به خصوص در حوزه ارتباطات. دلم خیلی تبلت می خواد. چون با گوشی سخته آپدیت وبلاگ و متن خوانی و اینها. لب تاب هم تا بخوای راست و ریستش کنی حس و مطلبت می پره. از طرفی خوشم نمیاد اسیر این الکترونیک شم و دورم پر شده از این وسایل و ملزوماتش
خدایا عاقیت نیک مان ده "آمین"
- ۹۴/۰۷/۰۳