روزنـگاشته هــــــای من - کم حوصله ام این روزها....
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۱ ب.ظ
حوصله ام سر رفته است. این روزها مثل آدمی ام که بین زمین و آسمان معلق است. سال های دانشگاه ام که چه عرض کنم حتا همین سالهای اخیر هم دارند برایم دور می شوند؛ آنقدر دور که گویی قرن ها پیش اتفاق افتاده اند. گذشته آزارم می دهد. دوست دارم می شد از نو شروع کنم. اینجایی که هستم فکر می کنم برای شروع دیر است و برای ادامه دادن خسته ام.کاش کسی بود که می گفت به من چه کنم و کجا بروم ... اتفاقی نو، دریچه ای تازه و هدفی خاص را آرزو می کنم. ازین تکرارها، روزمرگی ها، بی تکلیفی ها که هر کس پی زندگی خودش را گرفته است عمین هستم. همه چیز می گذرد و آنچه برای من هی و هی متصور می شود این گذشت زمان است که خودش را به رخ می کشد؛ کوچکترها بزرگ می شوند، بچه می آوردند، بزرگترها پخته می شوند و پیرها جام مرگ را سرمی کشند. الان حس آدمی را دارم که تازه از خواب بیدار شده است و هنوز نمیدانم چه خبر است و کی به کی است.
آخرنوشت:
1-مادر رفته خ خواهر محترم که همسرش رفته ماموریت. منم برا شام دنپختک گوجه درست کردم که هوس کرده بودم ولی طبق معمول هم شل شد هم سوخت...امید زودتر مادر عزیز بیاد که اصلا حوصله خونه داری، آشپزی و باباداری ندارم!!!
2-خاک بر سر به قول یکی از دوستای نتی ام، بلاگفای خررررررررررر. کلی مطلب که می نویسی کافی است انگشتت اشتباهی به کلیدی بخورد، فاتحه ی همه را خوانده و همه را از دم پاک می کند.یک دوست خوب نتی ام را هم در این به کما رفتنش از دست دادم و آدرسش را هم دیگر نمی آورد.وبلاگ های قبلی ام را هم که پاک کرد دیگر هیچ.....تف غلیظ تو روحت بلاگفا. اگر ی سرویسی پیدا کنم که خبر آپ شدن دوستام را با هر سروری که هستند بهم بده همین الان اسباب کشی میکنم