روزنگاشـــته های من

خاطــــرات روزانه -حرفهــــای ناگفته و افــکار درهم پیـــــچیده من

روزنگاشـــته های من

خاطــــرات روزانه -حرفهــــای ناگفته و افــکار درهم پیـــــچیده من

این وبلاگ در واقع دفترچه خاطرات خصوصی من و سند احساسات درونی نهان شده من است و تا زمانی که هویت اصلی ام فاش نشود در ان آزادانه و بی مهابا قلم میزنم.
من متولد دهه شصتم ...مجرد
دختری خوب -بذله گو- بانمک-دم دمی مزاج و شاید هم کمی مهربان
غرق در افکار فلسفی و اندیشه های آرمانی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

روزنـگاشته هــــــای من - شنبه10مرداد94

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ق.ظ
پریشب(4شنبه شب) عروسی دعوت پسرعموم دعوت بودیم.چه عروسی ای....

- به غایت بی مدیریت و بی نظم- برنج سرزیر رو وقتی غذا خوردن تموم شده بود آوردن. ته دیگ رو وفتی داشتیم پا میشدیم..اصلا یک وضعی بود. جالبتر اینکه ما رفتیم بیرون دیدیم تازه آقایون رو دارن شام میدن

- شب با خواهرم رفتیم آبشار، نون یادمون رفت که خریدیم. بعد ماشین خراب شد و با آژانس اومدیم خونه و کلی خندیدیم از جریاناتش

- ناهار ده روز نی نی خالم دعوت بودبم و به من وزنداداشم برخورد که چرا خاهرزاده م و عروسش اونجوری خودشون رو بالا گرفتند و ما رو تحویل نگرفتند!!!!

- بعد که اومدیم خونه با زن داداشم رفتیم باغ خودمون ی سر و بعد چشمه و بعد باغ مریم دوستم و اونجا آش خوردیم و چه گلابی هایی و سر پروژه دستشویی رفتن مریم چقد خندیدیم که من مثلا نگهبانی میدادم ولی گوشیش رو داد که تنظیمات دوربینش رو درست کنم یادم رفت کشیک بدم و یک دفعه دیدم شوهرش و همکارش از اونور میان و...چقد خندیدیم

-

 

  • دختر رهگــــــذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی