امروز اول آبان 92
و من سر شیفت
خب می تونستم زودتر برم یا شیفتمو جابه جات کنم
اما بعد دیدم بهتره که من به تعهد کاریم عمل کنم و کسی نیاد و بخاطر نبود من کارش لنگ بمونه
این رو واجب تر دیدم از سر مزار و امامزاده و غیره....
هر چند ملکی همیشه این تعهدهای کاری وجدانی من رو به سخره می گیره
اما من اینجوری فکر میکنم- در ضمن تعطیلی دو روز آینده وقت خوبیه برای دیدن ادامه فیلم های امریکاییم
اما خب
فکر کنم باید در مورد چشمم کمی رژیم گرفته و رعایت کنم
تعطیلی عید قربان که از ۹صبح پای سیستم بودم و فیلم میدیدم تا ۱۱ شب چشمم اخرش درد گرفت
فردا هم باید یکسر برم خونه زن داداش که سیده و کمی در پذیرایی کمکش کنم
خیلی ها به سید اعتقاد دارند و دستشون رو هم می بوسن
بقول دوستم دیروز می گفت تو اصلا دختر سید و ساداتی رو نمی بینی که مجرد باشه
همه دختران سید وسادات سریع ازدواج می کنند چون دیگران بهشون اعتقاد دارند
به برکتشون و سیدیشون و ازین حرفا
منم گفتم که ما سید هم نشدیم که تنها نمونیم....
من ولی زیاد اهل سید بازی نیستم
اونا رو هم مث بقیه میبینم
خدایا منو بخاطر همه چیز ببخش
ما بنده ایم و اهل قصور
تو خدا باش و خدایی وار ما را ببخش و مورد لطفت قرار بده و هوامونو چونان همیشه داشته باش
در ضمن باین نتیجه رسیدم که من بلحاظهای مختلف تحصیلی کاری اجتماعی خوش شانس و موفق بودم
بجز رابطه های با جنس مخالفم که همیشه همشون گند می خوردند
واقعا نمیدونم چرا و کجای کار میلنگه
حس میکنه خدا هم همه جوره هوای منو داره و در این باره هم هی....کمی
اما تهش من مونم وتنهایی ملال آورم
دوستت دارم خدا
- ۹۲/۰۸/۰۱