تنهایی ابدی
این روزا فکر می کنم ادم باید دوراندیش باشه
دارم فکر میکنم اگه من قرار باشه تا ابد مجرد بمونم و ازدواج نکنم چیکار میکردم تو دنیا؟
چه کارهایی رو دوست داشتن انجام بدم یا چه کارهایی رو باید انجام بدم؟
بهرحال زندگی جزوی از آدمه ۰ حتی اگه دلخواه ما نباشه
باید فکر اینو بکنم که تنهایی زندگی کنم- بتونم گلیممو از اب بکشم بیرون
البته من الانم میتونم گلیممو بکشم بیرون
ولی منظورم اینه که چاره اندیشی کنم- تدبیر در این سیاهه ی بی کسی هایم
خیلی خوبه این وبلاگ هست تا من بنویسم
چون همیشه نوشتم و عادت دارم به نگارش
دفترچه خاطراتم هم امن نیس-اینجا خوبه اما فعلا
فکر کنم اگر دوستانم و کسانی که مرا می شناسند حرفای من را بخوانند باور کنند که این دختر شاد شنگول
تحصیلکرده ی شاغل خانواده دار اصیل اخلاقمند خوش معاشرت نسبتا خوش چهره این چنین افکاری داشته باشد
و این چنین تنها باشد.
شاید هم من سخت میگیرم
بقول محمد دوستم
من همه چیز دارم چرا پس خودم را اذیت کنم
من همه چیز دارم الا ....
آرزوهایی که هیچوقت محقق نشد- همدلی که هیچوقت پیدا نشد- آرمانهایی که هیچوقت به عمل نرسید
و افکاری فلسفی که هیچکس باورشان نکرد
و این منم خدا
من آلیس که حدود ۳ دهه زیست میکنم
سه دهه که زود گذشت و باقیش را نمیدانم
بزرگ که می شوی میفهمی
و تازه فهمیدم که این فهمیدن "درد" دارد
خوشا ندانستن و بیخبری که روزمرگی را هم برایت شیرین می کند
شیرین مثل عسل و تازه مثل آب
- ۹۲/۰۷/۲۸