رد معشوقگی
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۴۱ ب.ظ
دیشب بالاخره به محسن گفتم که من نمیتونم معشوقه اش باشم.
بهش گفتم تو دوست خوبی برای من هستی اما من نمیتونم محبوبه ات باشم پس بذار همونجور دوست بمونیم
و او گفت من خیلی میخامت و دوست داشتم با هم ازدواج کنیم ....
من بهش گفت این خنده دارترین و عجیب ترین چیزه برای اطرافیان و اون گفت میخام نباشن اطرافیان
خلاصه تهش من نفس راحت کشیدم که حرفمو زدم هرچند هنوز هم هست.....
اخه من ۸ سال بزرگترم و واقعاااااااااااااا نمیتونم بهش حالی کنم که ما خیلی تفاوت سنی داریم
یعنی نمیخاد بفهمه- هیچ چیز براش مهم نیس جز رسیدن بمن
چیزی که اتفاق افتادنش محاله و نمیدونم این توهمات چیه این پسرا میزنن
من اگه به اسهاش جواب دادم بخاطر این بود که پسرتنهایی است و اصلاااااااااا فکر نمیکردم همچین فکرایی تو سرشه
بهش گفتم و راحت شدم.....هرچند بیخیال نشد
- ۹۲/۰۷/۲۳